من مسافر هستم

من مسافر هستم

چه تنگنای سختی است!یک انسان یا باید بماند یا برود و این هر دو،اکنون برایم از معنی تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست!
من مسافر هستم

من مسافر هستم

چه تنگنای سختی است!یک انسان یا باید بماند یا برود و این هر دو،اکنون برایم از معنی تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست!

بی رحم .....

                    ای دل بی یارم،تنها کس و کارم

دیدی ازم دل کند،اون که دوسش دارم

اون که یه عمری بود،غُصشومی خوردم

دیدی چه راحت گفت:من تو عشق مُردم

ای دل ِ غم دیدم،دیدی چه بی رحمه

معنی احساسو دیدی نمی فهمه

رفت و شدم تنها،اما،خوب می دونم نیست اون تنها

من دیگه از امشب هر شب،مهمونی دارم با غم ها

آخ که چقدر تنهام،سرده چقدر دستهام

سر شده صبر من، دست ِاونو می خوام

ای دل ِ غم دیدم،دیدی چه بی رحمه

معنی احساسو دیدی نمی فهمه

رفت و شدم تنها،اما،خوب می دونم نیست اون تنها

من دیگه از امشب هر شب،مهمونی دارم با غم ها

 

 

کجاست چشمان منتظری که بودنم را به تصویر کشد و من بدانم کسی هست که انتظارم را میکشد؟

کجاست لبخند پرمهرت تا بی دریغ زندگی را بر من عرضه دارد من این همیشه جستجوگر بودن را لاجرعه بنوشش؟

کجاست دستان پر از عشقت تا دستان خسته ام را بفشارد؟

کجاست گامهای استوارت که همگام با من کوچه های عشق را سیر کند؟

کجاست نفس روح بخشت که امید زیستن را به من هدیه کند؟

کجاست کلبه ی عشقت تا من به پاس این همه مهربانی دسته گل مهر وجودم را هدیه بر این آستان کنم تا شاید در پیمودن را بی انتهای شب ،به امید رسیدن به نور محبت تنهایم نگذاری؟ 

 

              

 

                                دیگرنگران نیامدن هایت نمی شوم

                                   نام تو در امتداد همه ی خطوط زندگی پیداست   

                                          هنوز فاصله ها هستند اما .......

                                          ضرب آهنگ دلم به یاد آخرین دیدار

                                            هنوز آهنگ دیگری دارد

 

 

نمیدونم نامه هامو کی می خونه؟یه غریبه همه چیمونو میدونه

یکی پا گذاشته تو خونه ی ما،حتی از خودش نذاشته ردّ پا

یکی بی اجازه تو خلوت ماست،همه جا همیشه هم صحبت ماست

ولی من نمیذارم دستاشو کوتاه میکنم

یکی از همین روزا من اونو پیدا میکنم

یه نگاه سایه به سایه با منه

داره حرمت شبامو میشکنه

آی غریبه داری بد تا میکنی،تو داری خودت رو رسوا میکنی

یکی خلوتت رو بهم میزنه،یکی مثل تو قانون شکنه

آی غریبه داری بد تا میکنی،تو داری خودت رو رسوا میکنی

ولی من نمیذارم دستاتو کوتاه میکنم

یکی از همین روزا من تو رو پیدا میکنم

 

 

من و تو همسفریم تا غزل تا باران.... 

تا ترک خوردن دستان عطش....... 

تا تب آلودگی هرم نگاه...... 

تا شروع دریا،من و تو همسفریم: 

مثل آیینه و نور 

وچه زیباست که تو همسفر با دل من هستی و من با تو 

در جاده ی لبریز سحر 

 

 

  باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی

باید تورو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی

کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه

اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه

دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور

وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از راه دور

آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو میبره

عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی